در راه مردم شناس شدن . مصاحبه مردم شناسی
 
انسانشناسی ، و به خصوص مردم شناسی ، غریزی است ، ذاتی است ؛ هنر است .
در مردم شناسی ، علاقه مندی به موضوعات مردم شناسی را شرط نخست می بینم .
حافظه ی قوی می تواند شرط دوٌم باشد .
... و به این دو ، شمٌ مردم شناسی اضافه می شود .
برخی این شمٌ را هنر می نامند .
امٌا هنر مردم شناسی در  « روش های شناخت مردم » تجلٌی می کند : تکنیک ها ، تاکتیک ها ، خط مشی ها ، استراتژی ها ... ( متد ها ) .
طبیعتا" اگر آموزشی صحیح از استادی که خود مردم شناس و دارای آموخته های معتبر باشد ، هم ببینیم ، از مردم شناسی دیگران و تجربیات حاصله شان هم بهره میبریم ...
... و این همه وقتی تحقق می یابد که عملی شود ؛ یعنی مشتاق مردم شناسی خود به مطالعه و تحقیق بپر دازد .
مردمشناسی که سالهاست مردم شناس است ؛ در این رشته تحصیل کرده است ، دکترا گرفته است ، استاد دانشگاه شده است ، و...و...و... حتی یک کار بکر و مردم شناسی حقیقی ارائه نداده است ، دکتر هست !( که خدا می داند تزش تا چه حد واقعا" یک تز بوده است ؟! ) ، استاد دانشگاه هم هست ، چه بسا مترجم و مؤلف هم هست ! امٌا مردم شناس ؟ ؛ نه مسلمٌا" ! .
در مقابل ، یکنفر عوامی ، یا غیر عوامی و مشغول و متخصص در رشته ای دیگر ، که نوشته ای بکر و بدیع در « تحلیل » ( که ضروری است ) گوشه ای از زندگی مردم ، یا حتی فقط توصیف دقیق ( جامع و مانع ) و کارآی ز ندگی ایشان داشته باشد ، مردم شناس است یا لااقل مردمنگار است ...
... و از اینجا بود که بنده ی کمترین قبل از اینکه در سال 1344 وارد دانشگاه تهران شوم ، و دروسی مستقیم یا غیر مستقیم در حوزه مردم شناسی به عنوان واحد درسی انتخاب کنم ، در مسیر مردم شناسی قرار کرفته بودم ...
پدرم هیچ مطلبی در باره مردم شناسی ننوشته بود و احتمالا" جائی هم نخوانده بود ؛ امٌا همین که موضوعی از مردمشناسی را مطرح می کردم عملا" ، و به سبک خاصٌ خود ، به من تدریس می کرد ؛ وی از کسانی بود که :
مردم دوست هستند
به زیر و بم زندگی مردم توجه دارند ، 
قدرت تحلیلشان ذاتا" بالاست ؛ و استعداد ربط دادن هر امر اجتماعی به امری دیگر ، تحول آن طی عصر حاضر ، چرائی و به اصطلاح فایده ی آنها و... را دارند ... 
غالبا" دارای حافظه ای قوی هم هستند 
قدرت بیان سلیس دارند و مطلب را به خوبی پرورده ارائه می دهند 
و تخصص و شغل پدرم در روحانیت ( معقول و منقول ، به ویژه فقه ، حقوق و تاریخ ) و ارتباط مداوم با مردم شهر و روستا و طایفه چند هزارنفریش ... از وی یک « استاد » ساخته بود ( نه چون برخی از به اصطلاح استادان مردم شناسی کنونی که تقریبا فقط با خانواده خود مرتبط اند و آنهم هرگاه مشغول تلویزیون و اینترنت و... نباشند فقط در اتوموبیل خودشان رفت و آمد می کنند ، و نه تنها حوصله مراوده با دانشجویان و سایرین را ندارند که ذاتا" مردمگریز اند ! ) . گاهی که برخی از گفته های پدرم را برای دکتر محمود روح الامینی و سایر استادان مردم شناسی دهه های 1350 و 1360 دانشگاه تهران نقل می کردم با تعجب به تحسین می نشستند ...
مردم شناسی فقط آنچه که فلان محقق معروف در فلان دیار غریب و مربوط به مردمی غیر از مردم ما گفته است ، نیست .... 
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







انسان شناسی ، مردم شناسی و فرهنگ شناسی ایران بزرگ . Anthropology,Ethnology,and Culture of Greater Iran
identification des sources de l'ethnologie d,Iran , et des Bibliographies
درباره وبلاگ

Anthropology,Ethnology,and Culture of Greater Iran . Alireza Ayatollahi با وجود تحصیلات کارشناسی ، کارشناسی ارشد و دکتری مردم شناسی ( در گرایشهای معماری و شهرسازی - فنٌی و اقتصادی ، و فرهنگی ) در دانشگاه پرووانس فرانسه و نهایتا" دعوت به عضویت در هیئت علمی آموزشی دانشگاه شهید بهشتی در سال 1363 و تدریس مردم شناسی فرهنگی در سال 1365 در آن دانشگاه ، اذعان می کنم که در بدو امر مردم شناسی برای من علم نبود ؛ ابدا" علم نبود ؛ بیشتر یک تفنٌن بود : از سال 1335 به جمع آوری فولکلور یا فرهنگ مردم و تاحدودی مردمنگاری آگاهانه و غیر آگاهانه پرداختم . از سال 1345 وسیله ی خود نمائی و کسب شهرت بیشترم می شد و از 1351 اندک در آمدی از این راه . بعدها که در فرانسه به تحصیلات آمایش سرزمین و اقتصاد توسعه پرداختم متوجه شدم که بدون جامعه شناسی در کشورهای پیشرفته و مردم شناسی در کشورهائی نظیر ایران ، مدیریت و برنامه های فنٌی - اقتصادی آنچنان که باید و شاید به اهداف عالی خود نمی رسند . مردم شناسی یک مطالعه است ؛ یک علم به مفهوم حقیقیِ آن نیست ؛ و نتایجی که از مطالعه ی یک مردم شناس به دست می آیند نسبتا" صحیح اند و نسبتا" غلط : نه فقط مردم شناسی ، بلکه تمام علوم انسانی و اجتماعی « نسبی » هستند ؛ و چون ریاضیٌات به پاسخ هائی مطلق نمی رسند . علوم انسانی به همین دلیل روشی جامع و مانع و مسلٌم و مقبول همگان برای مطالعات خود ندارند .هرکسی با سلیقه و دیدگاه خود وارد آنها می شود و روشی پیشنهاد می کندکه باز این روشهای کار هم برخی بیشتر و برخی کمتر مورد قبول و استفاده سایر مطالعه گران قرار می گیرند . ناتوان تر از همه کسانی هستند که به ترجمه روش های مردم شناسی در سایر کشورها می پردازند که غالبا" در شناخت مردم ایران آنطور که باید و شاید کار آئی ندارند . روش و حوزه عمل این مطالعات سبب می شود که برخی « انسان » و به ویژه شیوه رفتار وی را ملاک عمل قرار دهند و به انسانشناسی anthropology معتقد باشند که انگلیسی زبانان دنیای غرب بیشتر در این طیف قرار می گیرند . برخی دیگر معتقدند که چوم اصل شناخت اجتماعی بر « روابط اجتماعی » است بنابر این اصل بر یک اجتماع ( مردم ) و شناخت آن به عنوان یک کل ، یعنی مردم شناسی ethnologie است که فرانسویان و اکثر تحصیلکردگان صادق فرانسه از این طیف اند . فرهنگ می تواند شامل قواعد رسمی و قوانین و مقررات ( که از جمله در جامعه شناسی مورد مطالعه قرار می گیرند )باشد ؛ امٌا چون حاصل رفتار ی عادٌی شده، رسم شده ، سنٌت شده ، و...در میان یک مردم است ، به خصوص در کشورهائی نظیر ایران ، مقتضی روش های شناخت مردم شناسانه است هرچند که اصطلاح فرهنگ شناسی culturologie نیز در دهه های اخیر باب شده باشد . از تدریس در این حوزه ، به خصوص در ایران ، بیزارم ؛ امٌا عاشق و حتی معتاد مطالعات مردم شناسی هستم ؛ و گرچه خود به خود هم به آن می پردازم ؛ امٌا بیشتر دوست دارم که در باره آن با دیگران هم شریک شوم . شما چطور ؟ .
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
پيوندها